شماره: 2855
1402/06/26
تحقیقات درباره سلول‌های بنیادی بندناف و مغز استخوان در بیماری‌های مقاوم به درمان نوزادان
تحقیقات درباره سلول‌های بنیادی بندناف و مغز استخوان در بیماری‌های مقاوم به درمان نوزادان

سلول‌های بنیادی خون بندناف و مغز استخوان می‌توانند برای درمان بیماری‌های مقاوم به درمان نوزادان استفاده شود.

به گزارش روابط عمومی، با پیشرفت فناوری پزشکی، میزان بقای نوزادان نارس و کم وزن و همچنین بروز انواع بیماری‌های نوزادی مانند انسفالوپاتی هیپوکسیک-ایسکمیک، خونریزی داخل بطنی، دیسپلازی برونکوپولمونری، انتروکولیت نکروزان افزایش یافته است. و رتینوپاتی نارس این بیماری‌ها باعث ایجاد شرایط سلامتی شدید با پیش‌آگهی‌های بد می‌شوند و روش‌های کنترل موجود برای چنین بیماری‌هایی بی‌اثر هستند. سلول‌های بنیادی نوع خاصی از سلول‌ها با پتانسیل خود نوسازی و تمایز هستند و مکانیسم آن‌ها عمدتاً شامل خواص ضد التهابی و ضد آپوپتوز، کاهش استرس اکسیداتیو و تقویت بازسازی است.

انواع سلول‌های بنیادی

با توجه به پتانسیل تمایز و منبع آن‌ها، انواع SCها که معمولاً در بیماری‌های مقاوم به درمان نوزادان استفاده می‌شوند در بخش‌های زیر برجسته می‌شوند: (1) سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان (BM-MSCs)، مشتق شده از مزودرم، می‌توانند خود تجدید شوند، تکثیر شوند. تکثیر و تمایز را به سلول‌های استئوبلاست، غضروف، چربی، ماهیچه، عصبی و سایر سلول‌های بافتی از طریق القاء می‌دهند. عملکرد پاراکرین BM-MSCها به اندازه SCها مهم است. علاوه بر این، BM-MSCها، با مزایای ایمنی زایی کم، دسترسی آسان به مواد، منابع جامع، بدون مسائل اخلاقی، و آماده سازی آسان برای صنعتی شدن، معمولاً برای درمان بیماری‌های نوزادان استفاده می‌شدند. (2) سلول‌های بنیادی مزانشیمی خون بند ناف (UCB-MSCs)، مشتق شده از سلول‌های پیش ساز خون بند ناف، می‌توانند به سلول‌های مشتق شده از مزودرم مانند سلول‌های چربی، استئوبلاست‌ها، سلول‌های عضلانی، سلول‌های کبدی از اندودرم، و سلول‌های عصبی از اکتودرم تبدیل شوند. چندین مطالعه نشان داده‌اند که فاکتورهای نوروتروفیک و ضد آپوپتوز ترشح شده توسط سلول‌های بنیادی مزانشیمی (UCB-MSCs) دارای توانایی ضد التهابی هستند، نوروژنز و واسکولوژنز را القا می‌کنند، ریکاوری عصب را تسریع می‌کنند و پیامدهای عصبی-رفتاری را بهبود می‌بخشند. مطالعات همچنین نشان داده‌اند که سلول‌های بنیادی مزانشیمی، رگ‌زایی و ثبات عروقی را در بیماران سکته مغزی که با آنژیوپویتین درمان می‌شوند، افزایش می‌دهند.

مکانیسم‌های SC Therapy

مکانیسم‌های درمان SC شامل اثرات ضد التهابی و ضد آپوپتوز، کاهش استرس اکسیداتیو و تقویت بازسازی است. مکانیسمی که توسط آن SCها در سطوح بالا در چندین بافت زمانی که بدن آسیب دیده یا ملتهب می‌شود، به طور کامل شناخته نشده است. برخی از محققان پیشنهاد کرده‌اند که این ممکن است به بیان خاص گیرنده‌ها یا لیگاندها در بافت آسیب‌دیده برای ارتقای انتقال جهت، چسبندگی و نفوذ SCs به محل آسیب‌دیده مربوط باشد. ترمیم آسیب به طور کامل نه از طریق انتقال سلول‌های اگزوژن برای جایگزینی سلول‌های آسیب‌دیده، بلکه از طریق انتشار عوامل تغذیه‌ای برای بهبود ترمیم درون‌زا اتفاق می‌افتد. مکانیسم‌های پاراکرین تنظیم بیولوژیکی پلی‌تروپیک و محافظت از سلول‌های بنیادی مزانشیمی در برابر بیماری‌های مقاوم نوزادان مانند BPD، IVH و HIE مشخص شده است.

کاربرد SCs در بیماری‌های مقاوم به درمان نوزادان

انسفالوپاتی هیپوکسیک-ایسکمیک

HIE به آسیب مغزی جنین و نوزاد ناشی از عوامل مختلفی مانند هیپوکسی پری ناتال و کاهش یا تعلیق جریان خون مغزی اشاره دارد. در حال حاضر، درمان HIE عمدتاً شامل هیپوترمی درمانی است. با این حال، هیپوترمی خفیف تنها در عرض 6 ساعت از شروع HIE شدید مؤثر است و بیش از نیمی از کودکان پس از درمان فعال می‌میرند یا مشکلات عصبی شدید دارند. بنابراین، نیاز فوری به یافتن درمان‌های جدیدی وجود دارد که بتواند دوره درمان را طولانی‌تر کرده و پیش‌آگهی ضعیف HIE را بهبود بخشد. آسیب مغزی را می‌توان به پنج فرآیند طبقه بندی کرد: فرسودگی انرژی، التهاب، سمیت سلولی، استرس اکسیداتیو و آپوپتوز. هیپوترمی به طور قابل توجهی آسیب مغزی را کاهش نمی‌دهد و در درجه اول با کاهش تخلیه انرژی و افزایش سطح یون کلسیم داخل سلولی می‌کند. در یک مطالعه بر روی HIE در نوزادان ترم و سکته مغزی در بزرگسالان، سلول‌های بنیادی مزانشیمی نقش عمده‌ای در تقویت تکثیر و تمایز سلول‌های عصبی و تنظیم یا سرکوب پاسخ ایمنی موضعی میکروگلیا و لنفوسیت های T ایفا کردند. علاوه بر این، سلول‌های بنیادی مزانشیمی و اگزوزوم‌های ترشح شده توسط hPSCها ممکن است با تعامل با سلول‌های پارانشیمی مغز، درمان امیدوارکننده‌ای برای آسیب‌های عصبی باشند که منجر به کاهش بیان مهارکننده‌های آکسونی و افزایش تولید عوامل محافظت‌کننده عصبی می‌شود، در نتیجه بر رشد آکسون تأثیر می‌گذارد و باعث ترمیم وضعیت طبیعی می‌شود.

خونریزی داخل بطنی

پایگاه اطلاع رسانی بنیان نوشت: بروز IVH در نوزادان با وزن بسیار کم و بسیار کم هنگام تولد زیاد است و آسیب ماده سفید واسطه می‌تواند منجر به هیدروسفالی، فلج مغزی، عقب ماندگی ذهنی و سایر عوارض شود. پاتوژنز اصلی ممکن است شامل التهاب مغزی ناشی از IVH، استرس اکسیداتیو در ماده سفید و کمبود میلین باشد. در حال حاضر، درمان حمایتی در دسترس است، اما هیچ پیشگیری یا درمان دیگری در دسترس نیست. بنابراین، توسعه درمانی که بتواند سریعتر به سیستم عصبی مرکزی آسیب دیده برسد، برای کاهش التهاب و هیپرپلازی آستروسیت ضروری است.

در IVH، hUCB-MSCs TNF-α را کاهش می‌دهند، اختلال عملکرد سیناپسی را در قشر تالاموس بهبود می‌بخشند، بقای نورون‌های هیپوکامپ را تقویت می‌کنند، از دست دادن نورون‌های هیپوکامپ را کاهش می‌دهند، آسیب مدار سیناپسی هیپوکامپ را کاهش می‌دهند و عملکرد رفتاری را بازیابی می‌کنند. با توجه به ارزش کاربردی منحصر به فرد وزیکول‌های خارج سلولی در مغز، اثرات محتوای خاص آن‌ها و مقایسه آن‌ها با سلول‌های بنیادی مزانشیمی نیز کانون تحقیقات بوده است. اگزوزوم‌های مشتق شده از سلول‌های بنیادی مزانشیمی hUCB-MSC حاوی BDNF هستند و اثراتی مشابه اثرات سلول‌های بنیادی مزانشیمی hUCB-MSC در درمان IVH دارند، مانند کاهش سلول‌های عصبی و مرگ سلولی آپوپتوز مثبت TUNEL. کاهش پاسخ التهابی، استرس اکسیداتیو و آسیب مغزی؛ و بهبود عملکرد حسی حرکتی. بنابراین، تحت شرایط مشابه، درمان وزیکول‌های خارج سلولی در مغز ممکن است اهمیت بالینی بیشتری داشته باشد.

دیسپلازی برونکوپولمونری

BPD به عنوان نیاز به حمایت اکسیژن در 28 روز پس از تولد تعریف می‌شود و بر اساس شدت حمایت تنفسی در هفته 36 بارداری طبقه بندی می‌شود. در شروع BPD در کودکان، آنژیوژنز ریوی مختل می‌شود و فقدان تبادل موثر گاز آلوئولی وجود دارد. بنابراین، درمان BPD نوزادان نه تنها به ترمیم آسیب، بلکه به ترویج رشد مداوم ریه‌ها برای رفع نیازهای رشد نیاز دارد. بنابراین، درمان SC ممکن است یک گزینه درمانی امیدوارکننده باشد. علل اولیه BPD عبارتند از هیپراکسی، التهاب و استرس اکسیداتیو. MSCها می‌توانند التهاب ریه را مهار کرده و آسیب ریه، فشار خون ریوی و فیبروز ریوی را کاهش دهند. در یک مدل موش BPD، سلول‌های بنیادی مزانشیمی سلول‌های بنیادی مزانشیمی، آپوپتوز، بیان کالپین I، تولید اکسیژن فعال و بیان و رسوب غیرطبیعی الاستین را در شرایط آزمایشگاهی کاهش دادند و باعث افزایش تکثیر، بیان فاکتور 1a محرک آنکسیا، ترشح VEGF و لومن سلول‌های اندوتلیال ورید ناف شدند.

رتینوپاتی نارس

ROP یک بیماری چشمی است که با ناهنجاری در رگ های خونی شبکیه در حال توسعه مشخص می‌شود. در حال حاضر روش‌های اصلی درمان شامل کرایوتراپی، لیزر درمانی، ویترکتومی و بواسیزوماب است. با این حال، این روش‌ها بر مراحل پایانی تمرکز دارند و نقایص پاتولوژیک زمینه‌ای را برطرف نمی‌کنند. هر یک پیامدهای ایمنی قابل توجهی دارند، مانند کراتیت اولسراتیو، هیپرپلازی عروق داخل زجاجیه، جداشدگی شبکیه، و عروق پایدار شبکیه. بنابراین، جستجو برای درمان‌های ایمن تر و موثرتر مهم است. محققان در کشورهای مختلف مکانیسم‌های درمانی متعددی را برای ROP بررسی کرده‌اند. VEGF و HGF مهاجرت و تکثیر سلول‌های اندوتلیال شبکیه را تنظیم می‌کنند.

به طور خلاصه، SCها به دلیل مزایای منحصر به فرد خود، به ویژه توانایی آن‌ها در مبارزه با اثرات التهابی و ضد آپوپتوز، کاهش استرس اکسیداتیو و ترویج بازسازی، چشم‌انداز بسیار خوبی در درمان بیماری‌های مقاوم در برابر نوزادان و بهبود پیش آگهی دارند. چندین مطالعه اساسی و بالینی ایمنی، امکان سنجی و کارایی آن‌ها را تایید کرده‌اند. این مقاله بر پیشرفت تحقیقات فعلی در درمان‌های سلول‌های بنیادی، مانند درمان‌های BPD، IVH، HIE، NEC و ROP تمرکز دارد. SCهای مختلف اثرات مفیدی بر این بیماری‌ها دارند. علیرغم پیشرفت در این زمینه، یافتن SCهای مناسب; آماده سازی؛ و تعیین نشانه‌ها، دوز و اصول اخلاقی همچنان چالش‌های اصلی هستند. با فناوری‌های جدید و پیشرفت‌های تحقیقاتی، انتظار می‌رود درمان با سلول‌های بنیادی به نتایج قابل توجهی در درمان بیماری‌های مقاوم به درمان در نوزادان دست یابد.

پایان مطلب/

حق انتشار محفوظ است ©